چشم انتظاری
سلام عزیز دلم.خوبی گلم.تو دل مامانی راحتی اذیت که نمیشی گلم؟مامان فدات بشه الهی دلم واست یه ذره شد قربونت بشم..خوشگلم از صبح که بیدار شدم کلی حوصله ام سر رفته کاش که پیشم بودی با هم بازی می کردیم درد و دل میکردیم آخه تا کی باید انتظار بکشم من حتی نمیدونم شما خوشجلم پسملی یا دخمل آخه هنوز خیلی کوچولویی.باورت نمیشه مامانی داره لحظه شماری میکنه واسه روزی که میخواد بره دکتر و خانم دکتر مهربون واسش سونو بنویسه مامانی شما خیلی عجول هستن شما سعی کن تو این مورد به بابایی بری صبور باشی. اگه به مامانی باشه هر روز میره دکتر تا بدونه که شما نی نی جون چیکار میکنی.الان تو هفته 16 هستی عزیزم همش منتظرم که تکون بخوری.
عزیز دلم دوم اریبهشت از طرف شرکت بابایی اینها یه مهمونی دعوت شدیم که همه همکارهای بابا جون به همراه خونوادهاشون اونجا بودن و خیلی هاشون متوجه شدن که شما هم هستی و بهمون تبریک گفتن و منم کلی ذوق میکردم و از خجالت صورتم سرخ می شد .11 اردیبهشت هم روز مادر بود از اینجا به تموم مادرها این روز رو تبریک میگم و می بوسمشون ایشالله سال دیگه شما واسه مامانی یه کادوی خوشجل می گیری و منو سوپرایز میکنی .خدا رو شکر الان یه چند روزی هست که بندر هواش مثلا خوبه و ما هم از این فرصت استفاده میکنیم میریم کنار دریا مثلا دیشب با خاله دنیا اینا و خاله مژده اینا کنار دریا بودیم و خوش گذروندیم .نی نی عزیزم شما بزنم به تخته خیلی خوبی آخه مامانی رو اصلا اذیت نمیکنی فقط روزهایی که مامانی زیاد کار میکنه یه خودی از خودتون نشون میدی که میگی مامان حواست باشه منم هستمااااااا خسته شدم ،ببخشید عزیزم اگه اذیت میشی.خوب من برم که هنوز نهار نخوردم .فعلا بای
از همین جا یه عالمه روی ماهتو می بوسمت
تاریخ این مطلب 1392/02/13بود