من اومدم....
سلام عزیز دلم امیدوارم حالت خوب باشه گلم
با کمی تاخیر سال جدید رو به شما خوشگلم و تموم دوستای نازنینم تبریک میگم و در این سال جدید واسه همه بهترین ها رو از خدا میخوام.خاطرات عید رو بگم که کلی به من و شما نخودم خوش گذشت.ما تموم عید رو بجنورد بودیم ولی بابایی به خاطر کارش مجبور شد ما رو تنها بزاره بیاد بندر.عزیزم هوا اونجا فوق العاده بود یه روز برف میومد یه روز بارون و یه روز هم خورشید خانم بود من و شما هم کلی از این آب و هوا استفاده کردیم و یکم هم ذخیره گداشتیم واسه زمانی که اومدیم بندر .تو این سال جدید قراره دوتا نی نی به فامیلمون اضافه بشن یکیش شما هستین و اون یکی نی نی خاله سمیه که دقیقا یه ماه از شما فعلا کوچیکتره امیدوارم دوستای خوبی واسه هم بشین و با هم بازی کنیدفندقم قراره 21 فروردین مامانی،بابایی،خاله جون بهناز،خاله جون شهناز،آیلر جون ،حمید،ناصر آقا و خاله سولماز جون برن سفر حج انشالله به سلامتی برن و برگردن و انجا هم کلی واسه ما دعا کنن.تو این مدتی که اونجا بودیم حسابی به اونا عادت کرده بودم و وابستگیم زیاد شد خیلی برام سخت بود ازشون جدا بشم زمانی که اومدیم بندر مامانت افسرده شده بود تموم امیدش تو بودی خوشگلم مخصوصا زمانی که مامانی اینا رفتن مکه خیلی واسم سخت بود صداشونو کمتر می شنیدم .عزیزم هفدهم رفتیم دکتر خانم دکتر گفت اصلا وزنت اضافه نشده باید یشتر بخورم تا شما عزیزم بزرگ شی ولی خیلی دلم برات تنگ شده دلم میخواد ببینمت و از سلامتیت مطمئن شم خانم دکتر گفت ماه دیگه واست سونو می نویسم واسه تعیین جنسیت و ببینم شما فندقم پسملی یا دخمل؟واسه مامان و بابایی هیچ فرقی نمیکنه هر چی هستی فقط سالم باشی عزیزم من بابایی دوستت داریم و عاشقتیم.خوشملم هر کی منو دیده گفته نی نی تون پسره تو دلم موند یکی بگه شما دختری اشگالی نداره عزیزم هر چی باشی واسه من عزیزترینی
1392/01/30