وانيا جون ماوانيا جون ما، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 6 روز سن داره

وانیا کوچولوی مامانی

پنج ماهگي عشقم

1392/12/10 0:14
نویسنده : مامانی
367 بازدید
اشتراک گذاری

عزيزترين منماهگیت مبارک . 

نازگلكم ماه از با هم بودنمون ميگذره و ما هروز بيشتر عاشقت ميشيم مهربونم

وانيا جونم ببخشيد اينقدر دير ميام به وبلاگت الان يك ماهه بجنورديم ولي به خاطر اينكه من لپ تاپ رو يادم رفته بيارم اينجا فقط با موبايلم ميام به وبت سر ميزنم الانم خونه عليرضا اينها هستيم.اينترنت خونه ماماني هست كامپيوترشونم داديم ويندوزشو عوض كنن ايشالله ميام همه عكسهاتو ميزارم.دختر ماهم تو اين يه ماه حسابي به من و شما خوش گذشته.دو تا عروسي رفتيم اوليش عروسي ناهيد دختر عموي من كه شما خوشگل خانم رو هم بردم و اونجا كلي دلبري كردين.قربونت برم من كه اينقدر عاشق موزيكي و دو ميش عروسي زهرا دختر عمه شما بود وليييييي شما رو نبردم به خاطر اينكه هوا بسيار سرد بو د و اگه ميومدي حتما مريض ميشدي در هر صورت انشالله هر دوتاشون خوشبخت بشن.

روزي كه رسيديم بجنورد هوا خوب بود و همه واسه ديدن شما اومده بودن خونه ماماني ولي از روز بعدش خيلي سرد شد و برف اومد طوري كه جرات نميكرديم بيرون بريم.بابايي هم يه هفته موند پيشمون و بعدش برگشت بندرعباس.منم واسه كارم يه سري كلاسها رو بايد ميگذروندم تو مشهد.واسه همين رفتيم مشهد واسه كلاسها و يه دو هفته اي مشهد بوديم مهمون خاله جون بهناز و عمه جون نرگس و اونها هم از بودن ما تو مشهد بسيار خوشحال بودن.مامان هم از ساعت 2 بعداز ظهر تا 8 شب كلاس ميرفت و الانم داره امتحاناشو ميده دختر خوشگلم واسه مامانت دعا كن كه نمره هاي خوبي بگيره.

زيباترينم ديگه خانم شدي و روز به روز بزرگتر ميشي.قلب هر كي صدات ميكنه بر ميگردي طرفش اين يعني اسمتو تشخيص ميدي قلبخيلي هم شيطون شدي و همش دلت بازي ميخواد.خوابت هم خيلي كم شده روزها اكثر اوقات بيداري و خدارو شكر شب از ساعت 11 ميخوابي قلبجديدا هر كي رو ميبيني غريبي ميكني و چنان لباتو تو هم مي پيچوني كه دل آدم ضعف ميره و وقتي هم بغلت ميكنن ميزني زير گريه.

از دلم نمي ياد پيشت چيزي بخورم طوري بهمون نگاه ميكني كه دل آدم واست كباب ميشه ايشالله چند وقت ديگه توام ميتوني غذا بخوريقلب

صبحها كه از خواب بيدار ميشي با خودت حرف ميزني قربون اون حرف زدنت بشم من وقتي هم ميفهمي من بهت نگاه ميكنم چنان لبخندي تحويلم ميدي كه دلم ميخواد همون لحظه قورتت بدمقلب

هر چي گيرت مياد ميكني تو دهنت اصلا نمي تونم يه لحظه هم ازت غافل بشم

الان بايد برم آخه ميخوايم بريم خونه بعدا سر فرصت ميام اين پست رو كامل ميكنم و عكس هم ميزارم

دوستاي گلم ببخشيد تو اين مدت نتونستم بيام بهتون سر بزنم قول ميدم جبران كنم

 

 ئ سس                              ذز  قق . ح      52.2موانذوم   ذدل ر ل ئ

اينها هم نوشته هاي وانيا جون

وانيا جونم عاشقتم.....قلبقلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

samira
10 اسفند 92 0:58
سلام. دختر شما هم ماشالله خیلی نازه. مرسی ک سرزدین. بازم بیاین پیشمون سلام.مرسي حتما ميايم
سپیده
10 اسفند 92 11:03
ایشالا همیشه سلامت باشه منتظر عکس های گل دخترت هستم مرسى سپيده جون
mahana7269
10 اسفند 92 19:56
شلام وانیا جونم خوبی عزیزدلم؟؟؟؟ببخش دیر دیر بهت سر میزنم اخه یکم سرم شلوغ بود مواظب خودت باشیش منم بیا آفیین بای بای بای سلام ماهانا جون حتما ميايم پيشت
مامان شیما
12 اسفند 92 11:21
سلام سهیلا جون سلام وانیا جون سلام به عزیزای دلم مبارک باشه 5ماهگی انشالله به سلامتی من فکر میکردم خودتون مشهدین چقد غصه بخورم منحیف شد حالایعنی شما بندر عباسین سلام عزيزم.مرسى بله ما ساکن بندرعباسيم غصه نخور عزيزم زندگى بالا و پايىن داره مهم اينکه کنار همسرم و گل دخملم هستم
مامان سه قلوها
14 اسفند 92 12:06
سلام عزیییییزم 5 ماهگی فرشته کوچولوتون مبااااااارک ایشالا تولد 120 سالگیشو بگیرید گلم چقده نااااااز میخنده ، خدا حفظش کنه ایشالاااااااااااااا مرسى دوستم
مامان سه قلوها
14 اسفند 92 12:53
مچکر ، لینک کردم فدات شم مرسى
samira
18 اسفند 92 9:59
راستی لینکتون کردم مرسى عزيزم
خاله مینا
18 اسفند 92 21:24
ای جاااااااااااااااانم قربون اون نوشته هات برم من عسل خانوم سهیلا تو رو خدا عکساشو بذار ببینم چه شکلی شدههههههه واى مينا بخدا لپ تاپ ندارم کامپيوتر خونه هم داغونه ولى هر جور شده ميزارم مرسى که بهمون سر ميزنى
مامان امیرصدرا
20 اسفند 92 6:03
سلام الهی همیشه سلامت باشی خوش بگذرد خانه ی مامانی خوش حال میشم به من هم سربزنید مرسى عزيزم.با کمال ميل سر ميزنيم
مامان امیرصدرا
20 اسفند 92 13:08
دوباره سلام ممنون که سرزدیدشما هم لینگ شدید
مامان شیما
20 اسفند 92 23:54
خصوصی داری جییییییییییییییییییییییییییییگر